Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، محمدرضا پهلوی ۱۸ ماه پس از ترک تهران و پس از آنکه دولت آمریکا به او اجازه اقامت نداد در پنجم مرداد ماه ۱۳۵۹ در مصر درگذشت. این سرنوشت آخرین پادشاه ایران بود، اما سه پادشاه قبل از محمد‌رضا شاه نیز مجبور به ترک ایران شدند و این نشانه‌ای بود که سلطنت در ایران نتوانسته است پاسخگوی نیاز‌های کشور باشد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در همین خصوص با مظفر شاهدی مورخ در این زمینه گفتگو کردیم که در ذیل می‌آید.

مطابق نظر مورخان سلطنت طلب محمد‌رضا پهلوی در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ از ایران خارج شد، چون نخواست دست به کشتار مردم بزند این نظر را تا چه حد درست می‌دانید.

واقعیت این است که محمدرضاشاه پهلوی در دفاع از حکومت خود و برخوردِ سرکوبگرانه و قهرآمیزِ با انقلابِ سراسرگسترش‌یابنده مردم ایران، از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. قرینه و دلیل روشنی نداریم که نشان دهد، شاه و دیگر کارگزاران ریز و کلان حاکمیت، برای جلوگیری از گسترش انقلاب و سقوط رژیم پهلوی، بیش از آنی که انجام دادند، از ظرفیتِ سرکوبگری بالقوه یا بالفعل بیشتری برخوردار بوده باشند؛ اما از آن استفاده نکرده باشند.

بیشتر بخوانید: چرا حمایت قاطع آمریکا مانع فرار شاه از ایران نشد؟

البته که سیاست سرکوب قهرآمیز و کشتار انقلابیون، به‌ مثابه مهمترین راهکار مهار انقلاب و جلوگیری از سقوط شاه، هیچگاه به‌ کناری نهاده نشد؛ و به‌ویژه، پس از آن‌که شاه از ایران رفت، سرکوب و کشتار انقلابیون، حتی افزایش محسوسی یافت. اگر آمار شهدای دوره انقلاب را به‌لحاظ زمانی احصاء کنید به‌وضوح درخواهید یافت که به‌تناسبِ درصد، بخش بزرگتری از قربانیان انقلاب به یک‌ماهه پایانی عمر حکومت، که با خروج شاه از ایران مقارن بود، مربوط می‌شود.

در واقع شاه برای جلوگیری از سقوط حکومت خود و مهار انقلاب هر آنچه که در توانش بود (از جمله کشتار انقلابیون) استفاده کرد و اساساً خروج او از کشور هم امری ارادی نبود. چنان نبود که شخص شاه خود به‌اصطلاح به‌این نتیجه رسیده باشد که برای اجتناب از قتل انقلابیون ضرورتاً باید ایران را ترک کند؛ بلکه، هیأت حاکمه آمریکا و تا حدی انگلیسی‌ها او را وادار کردند تا از کشور خارج شود.

همچنان‌که شاپور بختیار هم یکی از شروطش برای پذیرفتن مقام نخست‌وزیری خروج شاه از کشور بود؛ بنابراین شاه بی‌آنکه خود رأساً تصمیم بگیرد، او را به‌خروج از کشور ناگزیر کردند. ضمن این‌که، در ۲۶ دی ۱۳۵۷ که شاه از ایران خارج شد، انقلاب مردم ایران به‌مراحل بسیار حساس و سرنوشت‌سازی رسیده بود و اگر شاه از ایران خارج نمی‌شد، چه‌بسا، در آینده‌ای نزدیک به دست انقلابیون می‌افتاد.

در واقعیت هم، شاه به‌لحاظ شخصیتی فردی مذبذب و بسیار ترسو و بزدل بود و خروج او در ۲۶ دی ۱۳۵۷ اولین خروج فرارگونه او از کشور محسوب نمی‌شد. او یک بار در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ هم که کودتای اول انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها با شکست مواجه شد، به‌سرعت از کشور فرار کرد. حاصل این‌که شاه، در مجموع، نه‌مرد قرار که مردِ فرار بود؛ مردی با چمدان‌هایِ بستهِ همواره آمادهِ فرار!

رژیم پهلوی برخلاف سنت پادشاهی در ایران که حکومت توسط قبیله یا مردان جنگجو دست به دست می‌شد تقریبا اولین حکومتی بود که در ایران با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ رضاخان و سید ضیاء روی کار آمد و با کودتای آمریکایی و انگلیسی ۲۸ مرداد به قدرت برگشت، اما هیچ وقت مشروعیت کسب نکرد علت آن چه بود.

می‌دانیم که انقلاب مشروطه ایران با هدایت و پیشگامی علما و مراجع و البته روشنفکران، در سال ۱۲۸۵ به‌عمر نظام خودکامه سلطنتی پایان داد و در چارچوب قانون اساسی مشروطه و متمم آن، علاوه بر این‌که برای مقام سلطنت شأنی تشریفاتی و بدون مسئولیت قائل شد، نظامِ کمابیش دموکراتیکِ مشروطه پارلمانی را جایگزین نظم سیاسی قدیم ساخت.

به‌ رغم بحران‌های عدیده داخلی و خارجی، نظام مشروطه فرایند امیدوارکننده‌ای را در راستای دفاع از حقوق و منافع جامعه ایرانی در شئون گوناگون طی می‌کرد. به‌همین دلیل، کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ که با حمایت انگلیسی‌ها (به‌طور مشخص حکومت بریتانیایی هند) و توسط رضاخان و سیدضیاء طباطبایی انجام گرفت، در واقع شورشی علیه نظام قانونی مشروطه محسوب می‌شد.

کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ با حمایت انگلیسی‌ها (به‌ طور مشخص حکومت بریتانیایی هند) و توسط رضاخان و سیدضیاء طباطبایی انجام گرفت

رضاخان برغم آن‌که در سال‌های ۱۳۰۰- ۱۳۰۴ اقدامات مثبتی هم در راستای تأمین امنیت و مقابله با خودسری‌های یاغیان انجام داد، که مورد حمایت مجلس شورای ملی، نماد اصلی نظام مردم‌سالار مشروطه، هم قرار گرفت؛ اما در مجموع، تحرکاتِ خزنده واقعی او مسیر مشروطیت‌زدایی و مقابله با حقوق سیاسی مردم ایران پیش می‌رفت.

رضاخان پس از کودتا از طریق عوامل خود به‌ویژه در ارتش و شهربانی (نظمیه) در روندی تدریجی، ولی مداوم فضای سیاسی و اجتماعی رعب‌انگیزی را به‌مردم کشور تحمیل کرد و بسیاری از آزادی‌خواهان و روزنامه‌نگاران و نمایندگان مستقل مجلس را مورد آزاد قرار داده و بعضاً به‌قتل رساند.

در همان حال، برای اولین بار پس از مشروطه، در روند برگزاری انتخابات مجلس شورای ملی (دوره پنجم) تقلبات گسترده و سیستماتیکی را هم انجام داد که حاصل آن راه یافتن اکثریت بزرگی از عوامل و حامیان او به‌مجلس شورای ملی بود.

همین مجلس هم بود که تحت حمایت‌های رضاخان، که با اعمال فشار شدید بر مخالفان در داخل و بیرون از مجلس هم همراه بود، در ۹ آبان ۱۳۰۴، برخلاف آنچه قانون اساسی مشروطه مقرر کرده بود، حکومت موقت ایران را به‌رضاخان واگذار کرد و به‌انقراض سلسله قاجاریه رأی مثبت داد، که این رأی غیرقانونی در آذر همان سال توسط مجلس مؤسسانی که اکثریت بزرگ اعضای آن دست‌چین عوامل رضاخان بودند، مورد تأیید قرار گرفت.

همه این‌ها از جمله دلایلی بودند که از همان آغاز مشروعیت سلسله پهلوی را با تردید‌هایی جدی روبرو می‌کردند. اما عدم مشروعیت سلسله پهلوی فقط به‌این موضوع ختم نمی‌شد. رضاشاه در طول دوره ۱۶ ساله سلطنت خود، دیکتاتوری سیاه و بلکه تبه‌کارانه‌ای را بر فضای سیاسی و اجتماعی کشور تحمیل کرد و سه نهادِ برآمده از نظام مشروطه و قانون اساسی آن (یعنی مجلس شورای ملی، دولت و قوه قضاییه) را آلت فعل اقدامات مردم‌ستیزانه و قانون‌گریزانه خود کرد.

در دوره رضاشاه، تمام نمایندگان ادوار مختلف مجلس دست‌چین حکومت و بلکه شخص رضاشاه بودند و نقش و رأی مردم در گزینش نمایندگان مجلس کمترین تأثیری بر نتیجه انتخابات نداشت. در همان حال، رضاشاه در طول دوره سلطنت به‌ثروت‌اندوزی‌های غالباً غاصبانه فراوانی دست زد و املاک و اموال صد‌ها تن از مردم کشور در بخش‌های مختلف به انحاء گوناگون توسط اداره املاک اختصاصی رضاشاه (در خوشبینانه‌ترین حالت به‌زور و به‌ثمن بخس خریداری شده) و به‌نام او سند زده شد.

در آن دوره صد‌ها تن از مخالفان سیاسی رضاشاه به‌انحاء گوناگون دستگیر، زندانی و به‌قتل رسیدند. ضمن این‌که اقدامات ضدفرهنگی رضاشاه (از جمله کشف حجاب اجباری و جلوگیری از برگزاری مراسم مذهبی و نظایر آن) تنفر عمومی از روشِ ناصواب و تبه‌کارانه حکومت او را تا عمیق‌ترین لایه‌های اجتماعی جامعه ایرانی گسترش داد.

بگذریم از این‌که اقسامی از فساد‌های مالی، اخلاقی و اداری سر تا ذیل ارکان حاکمیت رضاشاه را در خود فرو برده بود. چنین بود که وقتی رضاشاه به گونه‌ای بس تحقیرآمیز توسط متفقین از سلطنت عزل شد، مردم ایران، که از ستم دوره شانزده ساله حکومت او جانشان به‌لب رسیده بود، مصیبت اشغال کشور توسط بیگانگان را دردی تحمل‌پذیرتر ارزیابی کردند.

اگرچه پس از سقوط رضاشاه، بار دیگر فضای سیاسی و اجتماعی نسبتاً آزادی در کشور ایجاد شد و گمان می‌رفت فرصت دوباره‌ای برای بازگشت به‌شیوه قانونی سیاست‌ورزی در حکمرانی در چارچوب قانون اساسی مشروطه به‌وجود آمده است؛ اما این روند چندان طولا نشد و نهایتاً با کودتای انگلیسی- آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، که نقش عوامل داخلی هم در آن کم نبود، آغازگر برهه جدیدی از استبدادگرایی و بازگشت به‌شیوه تبه‌کارانه حکومت رضاشاه شد.

در واقع کودتای ۲۸ مرداد، میان جامعه ایرانی با حکومت پهلوی شکاف سراسر گسترش‌یابنده دوباره‌ای ایجاد کرد و به‌تبع آن مشروعیت سیاسیِ حکومت، که اساساً بر محور تبعیت از قانون اساسی مشروطه و متمم آن تعیین می‌شد، در روندی تدریجی، ولی مداوم از میان رفت. بالاخص از اوایل دهه ۱۳۴۰ که سرکوبگری‌ها شدت بیشتری گرفت و انسداد سیاسی شدیدی بر فضای کشور حاکم شد، مشروعیت‌زدایی از حکومت به‌مرحله بازگشت‌ناپذیری رسید.

همزمان با استبدادگرایی داخلی، به‌ویژه وابستگی شاه به‌جهان غرب، که نوعی حس تحقیرشدگی ملی را به‌اذهان متبادر می‌کرد، نقش مهمی در رویگردانی مردم کشور از حکومت او ایفا می‌کرد. بدین‌ترتیب در تمام سال‌های دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰، حکومت پهلوی مشروعیت سیاسی خود را نه از مردم ایران، بلکه با حمایت کشور‌های خارجی و حاکم کردن جو پلیسی و به‌اتکای سیاست سرکوب و از میان برداشتن قهرآمیز مخالفان سیاسی خود تأمین می‌کرد. به‌همین دلیل هم بود، که وقتی در سال ۱۳۵۶ فضای سیاسی نسبتاً بازی در کشور شکل گرفت، انقلاب مردم ایران، تحت رهبری امام خمینی، به‌طرفه‌العینی، بر عمر حکومت استبدادگرا، قانون‌گریز، مردم‌ستیز و وابسته پهلوی، که سال‌ها بود دیگر هیچ مشروعیتی در نزد جامعه ایرانی نداشت، پایان داد.

 

عباس میلانی معتقد است شاه بر آن بود که ایران را از دور باطل فقر و عقب ماندگی برهاند. به اعتقاد میلانی شاه تجدد خواه بود، اما راهی کژ و نادرست را برای رسیدن به تجدد برگزیده بود این نظر تا چه حد درست بود؟

به‌ نظر من این‌گونه اظهار نظر در باره حکومت محمدرضاشاه پهلوی کمی گمراه‌کننده است. «تجدد» در معنایی که شاه دنبال آن بود، بسیار تحقیرآمیز و ابتر بود. تجددخواهی اساساً در فضایی می‌تواند شکل بگیرد که لااقل بر اراده و مشارکت بخش‌هایی از مهمترین الیت سیاسی، علمی و فرهنگی جامعه ابتنا پیدا کند.

آیا به‌ صرف آنکه شاه تلاش می‌کرد صورت ظاهر برخی از شهر‌های بزرگ را بزک کند و رنگ و لعابی از زرق و برق دنیای مدرن را به‌سطوحی از جامعه تزریق کند، نامش تجدد می‌شود؟ ضمن این‌که در همان معنای تنزل یافته هم تجددی جدی در ایران دوره پهلوی شکل نگرفت.

واقعیت این است که برخلاف تظاهر و تبلیغاتی که وجود داشت، دور باطل فقر و عقب‌ماندگی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی هیچگاه از کشور رخت برنبست و اگر از برخی شهر‌های بزرگ بگذریم، در اکثری از دیگر مناطق کشور اساساً همان تجدد مورد ادعای حکومت هم جای پایی پیدا نکرد.

واقعیت این است که تجدد مورد ادعایی هم هیچگاه سازوکار مشخص و مدون و دقیقی نداشت و نوعی تصمیم‌سازی‌های غیراصولی و برنامه‌ریزی‌نشده شخصی محسوب میی‌شد. کل برنامه‌های اصلاحی دوره محمدرضاشاه بر مبنای اصلاحات موسوم به‌انقلاب سفید به‌مورد اجرا گذاشته شد که اساساً طرحی آمریکایی بود.
این طرح که پس از جنگ جهانی دوم و به‌مقتضای شکل‌گیری جنگ سرد در روابط دو اردوگاه کمونیسم و جهان سرمایه‌داری به‌مورد اجرا گذاشته شد، نوعی راه رشد سرمایه‌داری را در کشور‌های اقماری جهان غرب (از جمله در ایران) توصیه می‌کرد و هدف آن جلوگیری از نفوذ و سلطه کمونیسم و شوروی در کشور‌های مذکور بود. اگرچه مقدمات اجرای این طرح از نیمه دوم دهه ۱۳۳۰ فراهم شده بود، اما فقط از اوایل دهه ۱۳۴۰ بود که به‌رغم مخالفت‌های داخلی (به‌طور مشخص اسلامگرایان) به‌مورد اجرا گذاشته شد.

با این احوال، به‌دلیل مشروعیت‌زدایی سیاسی از کلیت حکومت پهلوی، تجددگرایی حکومت، با واکنش منفی الیت سیاسی، فرهنگی و مذهبی روبرو گردید. هم رضاشاه و هم محمدرضاشاه کمترین شأنی برای قانون اساسی مشروطه، که اقتدار سیاسی حکومت را به‌ اراده ملت ایران مقید ساخته بود، قائل نبودند و این بزرگترین و جبران‌ناپذیرترین خطا و بلکه اقدام مجرمانه آن دو محسوب می‌شد؛ به‌همین دلیل هم بود که عزل و تبعید حقارت‌بار رضاشاه از کشور شادمانیِ ملت را به‌دنبال آورد و محمدرضاشاه هم با انقلاب بزرگ مردم ایران در سال ۱۳۵۷ ناگزیر از کشور خارج شد.

منبع: فارس

انتهای پیام/

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: آن روزها این روزها انقلابی ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۳۹۵۱۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

محمد رهبری، پژوهشگر شبکه‌های اجتماعی: گشت ارشاد بیشتر از حمله ایران به اسراییل مورد توجه قرار گرفت/ جامعه از زمان ماجرای مادر قمی به مسأله حجاب حساس شده/ در ایتا یک جزیره جدا از جامعه شکل گرفته است

به گزارش جماران؛ رویداد24 نوشت: شبکه‌های اجتماعی کمتر از یک دهه است که بدل به مهم‌ترین سکوی بیان آزاد نظرات شهروندان تبدیل شده‌اند. علی‌رغم فیلترینگ گسترده، روندهای این شبکه‌ها هنوز شاخص مهمی برای فهم تحولات جامعه ایران است.

شبکه‌های اجتماعی، نمونه مهمی برای بررسی جامعه‌شناسی‌اند. این شبک‌ها اثرات روانی بسیاری بر کاربران می‌گذارند که این تأثیرات در حوزه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، سبک زندگی و... بروز و ظهور دارد. از جمله در شبکه‌های اجتماعی داخلی که برخی مدعی‌اند با توجه به نظریه پژواک، مدیران این مجموعه از تاکتیک جامعه‌ی همفکر برای القا نظریات خود و تزریق نگاه افراطی استفاده می‌کنند. در نمونه دیگر بررسی محتوایی و آماری رفتار کاربران در توییتر نیز نشان می‌دهد ک جامعه با وجود شرایط بحرانی جنگی، حساسیت‌های اجتماعی و فرهنگی خود را از دست نداده و واکنش‌ها نسبت به طرح نور، بسیار جدی است.

به جهت بررسی موضوع فوق، گفتگو کردیم با محمد رهبری، جامعه‌شناس و پژوهشگر شبکه‌های اجتماعی، که در ادامه مشروح آن را می‌خوانیم:

 

در یک نگاه کلی، فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی در چند ماه اخیر، از نظر محتوا، محدودیت و کاربران در چه وضعیتی قرار داشت؟

در چند ماه اخیر بحث انتخابات مجلس و تنش ایران و اسراییل را در پیش داشتیم که در فضای اجتماعی از جمله توییتر، جلب توجه کرده بود. در کنار آن بحث آقای صدیقی، طرح نور، ماجرای حجاب درمانگاه قم و بازگشت گشت ارشاد به خیابان نیز بسیار مطرح شده است. در هر کدام از این موضوعات، کاربران مختلفی مشارکت داشتند.

در انتخابات مجلس عمدتاً جریان اصولگرایی بیشترین فعالیت را داشتند، البته بخشی از کاربران اصلاح‌طلب نیز کار کردند. در موضوع مربوط به آقای صدیقی و مباحثی که راجع به ایشان و زمین ازگل مطرح شده بود نیز، اصولگرایان و اصلاح‌طلبان حضور پررنگ‌تری داشتند.

در موضوع مربوط به تنش میان ایران و اسراییل، حجم بسیار زیادی از داده منتشر شد و بر اساس میزان واکنش‌ها به آن، می‌توان آن را یکی از مهم‌ترین موضوعات یکسال اخیر تلقی کرد. تمام گروه‌ها و جریانات سیاسی  مخالف جمهوری اسلامی، اصلاح طلبان و منتقدین و اصولگرایان و جریان انقلابی با تنوع درونی این گروه‌ها، به بحث تنش میان ایران و اسراییل پرداخته بودند. فقط در فاصله 24 ساعت ابتدایی پس از حمله ایران به اسراییل، حدود 1 میلیون توییت و ریتوییت به زبان فارسی منتشر شد که اهمیت این مسأله را نشان می‌دهد. به لحاظ محتوایی نیز تنوع داشتیم، از افتخار و شادمانی برای حمله به اسراییل تا انتقاد نسبت به این مسأله که توسط طیف‌های مختلف منتشر شده بود.

 

طرح نور در فضای مجازی بازتاب بسیاری یافت، وسعت برخورد کاربران با این پدیده در شبکه‌های اجتماعی چگونه بود؟

 نکته قابل توجه در چند ماه اخیر بحث برخوردها در زمینه حجاب است که از قبل عید و در جریان درمانگاه قم، قابل مشاهده شده که جامعه نسبت به آن حساس شده است و این را از واکنش‌های عمومی به آن موضوع فهمید. به لحاظ تنوع هم تمام طیف‌های سیاسی داخل و خارج به آن ماجرا توجه کرده بودند. بعد از عید با آغاز طرح نور این حساسیت به قدری اوج گرفت که بعد از حمله ایران به اسراییل و در روز‌هایی که پیش‌بینی می‌شد اسراییل به ایران پاسخ دهد، مسأله اصلی فضای توییتر، بازگشت گشت ارشاد به خیابان بود. بیشترین محتوایی که در روز‌های چهارشنبه و پنجشنبه پیش از پاسخ اسرائیل به ایران در فضای توئیتر مطرح بود، مسأله گشت ارشاد بود که بیشتر از اسراییل مورد توجه قرار گرفت.

نکته خیلی جالب در بررسی داده‌ها، حضور کاربران روزمره‌نویس در واکنش به فعالیت دوباره گشت‌های ارشاد است. این کاربران به ندرت در مسائل سیاسی ورود می‌کنند و عمدتا به مسائل خودشان می‌پردازند، اما در این ماجرا شاهد هستیم که این طیف نیز توییت‌های زیادی داشتند. بعد از یکسال دوباره شاهد بازگشت حساسیت‌ها نسبت به حجاب و سیاسی‌تر شدن کاربران روزمره‌نویس به دنبال این مسأله هستیم.

 

آیا می‌توان ادعا کرد که توییتر بر فضای سیاسی و فضای سیاسی بر توییتر اثر تعیین‌کننده می‌گذارد؟

توییتر و به‌طور کلی شبکه‌های اجتماعی، به دلیل تغییر شکل روابط انسانی، تأثیرات عمیقی بر عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، داشته‌اند. از آنجایی که عمده روابط انسانی به فضای آنلاین منتقل شده، این امر بر روی مسائل سیاسی و اجتماعی نیز تأثیر خود را خواهد داشت.

یکی از این تأثیرات، قطبی شدن فضای عمومی است. شبکه‌های اجتماعی می‌توانند باعث قطب‌بندی در جامعه شوند. قطب‌بندی‌ها در جامعه ما در توییتر بازنمایی و تشدید می‌شود. محیط توییتر و سایر شبکه‌های اجتماعی امکاناتی را فراهم می‌کنند که اجتماعات همفکر در آنجا شکل بگیرد. کاربران، کسانیکه را که با آن‌ها اختلاف دارند دنبال نمی‌کنند و در مواردی مسدود (بلاک) می‌کنند. این رفتارها در شبکه‌های اجتماعی باعث تشدید قطب‌بندی‌ها در جامعه می‌شود. از آنجاییکه بسیاری از کاربران توییتر، کنشگران سیاسی و مدنی هستند، قطب‌بندی‌ها را به فضای واقعی نیز می‌رسانند. در نتیجه ما شاهد شکل‌گیری چرخه قطب‌بندی هستیم؛ به این شکل که قطب‌بندی موجود در جامعه وارد شبکه‌های اجتماعی شده و آنجا تشدید می‌شود و کاربرانی که در عرصه عمومی اثر دارند، این قطب‌بندی تشدید شده را به آن محیط نیز منتقل می‌کنند و در ننتیجه قطب‌بندی به شکل تشدید شده‌تر به جامعه بازمی گردد و مرتبا شاهد افزایش قطب‌بندی‌های سیاسی هستیم.

 

نظریه «اتاق پژواک» در شبکه‌های اجتماعی چگونه تعریف می‌شود و تا چه حد بر رفتار کاربران اثر‌گذار است؟

افراد عموماً ترجیح می‌دهند که در محیطی قرار بگیرند که همفکرانشان درآنجا حضور دارند و مواضع همدیگر را تأیید ‌کنند. در نتیجه هر فردی که درون اجتماع افراد همفکر با خودش قرار گرفته، مرتبا انعکاس و پژواک صدای خود را از دیگر بخش‌های شبکه (همان کاربران همفکر) می‌شنود. به همین خاطر به این پدیده، اتاق پژواک می‌گویند. این فضا باعث می‌شود افراد حس کنند که اکثریت هستند و در نتیجه خود را برحق می‌دانند. تمام این‌ها باعث می‌شود تحملشان نسبت به نظرات دیگر کمتر شود و عقیده‌هایشان محکم‌تر شود. وقتی چنین اتفاقی می‌افتد، شاهد تشدید قطب‌بندی‌ها هستیم. در محیط‌های قطبی گرایش به دیدگاه‌های رادیکال بیشتر است و کاربران تمایل دارند به کسانی بپیوندند که مواضع رادیکال‌تری دارند.

 

این پدیده تا چه حد در شبکه‌های اجتماعی داخلی نظیر ایتا، دیده می‌شود؟

ابتدا باید بگویم که این امر تا حدی در شبکه‌های اجتماعی مختلف و پیام‌رسان‌ها دیده می‌شود. در توییتر ممکن است اجتماع همفکر میان چندین گروه مختلف شکل می‌گیرد؛ اما آنچه در ایتا شاهد هستیم شکل‌گیری یک اتاق پژواک بزرگ و اجتماع افراد همفکر بزرگ در کل این شبکه هست. بنظر می‌رسد آنچه در خصوص کاربران فعال در ایتا مشاهده می‌شود، شکل‌گیری یک جزیره جدا از کل جامعه است چرا که دیدگاه‌های مختلف در آنجا مطرح نمی‌شود و همین امر باعث تشدید قطب‌بندی سیاسی و در نتیجه افزایش رادیکالیسم می‌شود. در نتیجه احتمال اینکه کاربران فعال ایتا به مرور گرایش به مواضع افراطی پیدا کنند، بیشتر می‌شود.

 

مواضع افراطی برخی کاربران شبکه‌های اجتماعی داخل، مشخصاً در چه حوزه‌های بروز و ظهور دارد و مثال آن چیست؟

ما در ایتا می‌بینیم که درباره علم پزشکی عقاید خیلی خاصی جریان دارد؛ بحث‌هایی که درباره دلارزدایی مطرح می‌شود در ایتا خیلی جدی است. در حوزه سیاسی نیز همینطور است و برخی تحلیل‌گران، نتیجه انتخابات مجلس در تهران را نتیجه رأی کاربران ایتایی می‌دانند که به جریانی خاص رای دادند.

 

راهکار عبور کاربران از فضای افراطی گلخانه‌ای درون برخی شبکه‌های اجتماعی و جلوگیری از دیدگاه‌های تنش‌آمیز چیست؟

سه راه حل بیشتر نمی‌توان پیشنهاد کرد؛ اول اینکه پلتفرم‌های داخلی بسته شود که من موافق این ایده نیستم. راه حل دوم متکثر کردن کاربران پلتفرم‌های داخلی است تا در آن دیدگاه‌ها و عقاید متنوعی طرح شود که می‌بینیم که این هم جواب نداده است. جریان قدرتمند حامی ایتا سال‌ها تلاش کرده گروه‌های مختلف در آنجا حضور داشته باشند اما با وجود تمامی حمایت‌ها از ایتا، فقط گروه خاصی در آنجا فعال است. راه حل سوم این است که تلاش شود کاربران ایتا در پلتفرم‌های دیگر حضور داشته باشند که این امر با رفع فیلترینگ محقق می‌شود. اساسا بخش مهمی از کاربران ایتا پس از فیلترینگ به آنجا پیوستند و اگر سهولت دسترسی از ایتا، در استفاده از سایر شبکه‌های اجتماعی وجود داشته باشد و این کاربران در سایر پلتفرم‌ها در معرض عقاید دیگر قرار بگیرند، شاید بخشی از مسأله حل شود. بنابراین رفع فیلتر شبکه‌های اجتماعی چاره کار است.

 

نظریه سرمایه‌داری نظارتی که مدعی است دولت‌ها با استفاده از اطلاعات کاربران، برای آن‌ها استراتژی تعیین کرده و شهروند را تبدیل به یک الگو خاص خود می‌کنند، تا چه حد در ایران جریان دارد؟

 

در دوران جدید، اطلاعاتی که در شبکه‌های اجتماعی وجود دارد، یک منبع بزرگ برای دولت هاست که شهروندان خود را بشناسند و کاربران کشور‌های دیگر را نیز شناسایی کنند. این شیوه در تمام کشور‌ها جریان دارد و هم استفاده و هم سوءاستفاده می‌شود. وقتی مردم از اینترنت و شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند، یعنی اطلاعات خود را در معرض دید حکومت‌ها قرار می‌دهند.

دیگر خبرها

  • حمله مستقیم نظامی ایران به رژیم صهیونیستی یک شاهکار نظامی بود
  • مدیریت انقلاب اسلامی ایران، رژیم صهیونیستی را در جهان منزوی کرد
  • محمد رهبری، پژوهشگر شبکه‌های اجتماعی: گشت ارشاد بیشتر از حمله ایران به اسراییل مورد توجه قرار گرفت/ جامعه از زمان ماجرای مادر قمی به مسأله حجاب حساس شده/ در ایتا یک جزیره جدا از جامعه شکل گرفته است
  • حضور و اراده مردم در سرنوشت کشور بزرگترین پدیده انقلاب اسلامی
  • سکوت جامعه آرامش قبل از طوفان است /حکومت پس از جنبش مهسا به رویه سابق برگشت / زندگی گراها فاقد توانمندی برای ایجاد سامانه های جدید قدرت هستند
  • (ویدئو) تنها فیلم با صدای رضا شاه پهلوی بعد از ۹۰ سال؛ صدای واقعی رضاخان را بشنوید!
  • دستاوردهای جهاد افغانستان را حفظ می کنیم
  • طالبان: برای حفظ دستاوردهای جهاد افغانستان تلاش می‌کنیم
  • تجارت ایران با کشور‌های آفریقایی دوبرابر می‌شود/ فردا ۸ اردیبهشت زمان افتتاح بزرگترین نمایشگاه دستاورد‌های ایران
  • آمادگی نیروهای مسلح کشور برای پاسخگویی خطای دشمن